۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

سعید ها با داروی نظافت میمیرند




"خداحافظ سعید جان دلم برات تنگ میشه , حیف که چاره ای نداشتم "

این جمله ای بود که علی خامنه ای موقعی که با خودکشی (بخوانید قتل) سعید جان امامی موافقت کرد, با خودش زمزمه کرد.
چقدر دوست میداشت سعید امامی را , حتی بیشتر از مجتبی که اون موقع ها مثل حالا دستی بر آتش سیاسی کشور ما نداشت.

اما وقتی دید که اگه سعید جان رو فدا نکنه ممکنه خودش از سلطنت به زیر کشیده بشه , جام زهری رو نوشید که تا مدتها داغ دارش کرد.

گذشت و گذشت یک سعید دیگه پیدا شد این بار آغا سعید مرتضوی کسی که کمتر از سعید جان جنایت نکرد اما هرگز نتونست پیش رهبرش مثل سعید جان , جان بشه.

این سعید مرتضوی هر کاری بگی کرد, حکم نا مربوط غیر عادلانه تا دلتون بخواد داد , زندانی کرد , روزنامه توقیف کرد , زهرا کاظمی رو کشت و خلاصه از هیچ کاری برای جان شدن نزد ولایت دریغ نکرد.

اما هیهات که خبر نداشت زود تر از اونکه فکر میکرد نسخش رو پیچیدن و براش داروی نظافت تدارک دیدن.

قبل از اینکه این پست رو تمومش کنم میخواستم به اشخاص دیگری که علاقه مندن پیش علی آغا , جان بشن و ایشون یه "جان" ته اسمشون بیاره بگم که باید عبرت بگیرید از سرنوشت دو سعید , مطمئن باشید شما هم تاریخ انقضایی دارید که از قضا به موعدش بسیار نزدیکیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر