۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

ساعاتی بیش نمانده .....

(این مطلب در خودنویس منتشر شده است)

تا چند ساعت دیگر اتفاقی می افتد , تا چند ساعت دیگر وارد میشویم وارد ماهی دیگر این روال طبیعت است اما سی روز آینده آبستن حوادثی خواهد بود که که آن را متمایز میکند .

تا چند سال پیش مردم در بهمن حسرت میخوردند , آه میکشیدند و گذر میکردند . اما حالا امیدوار شده اند , آه نمیکشند بلکه منتظرند , منتظر بیست و دو روز دیگر , با امیدی سبز به آینده چشم دوخته اند , شاید آخرین روزهای دردشان باشد شاید آن مرحم سبز رنگ بر سر ایران زمین بریزد و التیامی باشد بر دردهایش , شاید غبار چهره رنجدیده مردم با شالی سبز زدوده شود , شاید بهار زود تر از موعد درختان را سبز کند .

آری

این بهمن مانند بهمنی هولناک جباران زمان را با خود به ته دره های تاریخ بشر میبرد تا نه نامی از آنها باقی بماند و نه نشانی , آنها سی و یک سال پیش در این روز جشن گرفتند , پایکوبی کردند و در این سالها آن را ادامه دادند اما امسال این جشن برایشان عزاست مگر نه اینست که ولی شان حکم میکند که یا با منید یا بر من ؟

مردم می آیند و با حضوری سبز با فریاد هایشان که به عرش میرسد نمیگویند که " بر توییم" میگویند " مرگ بر تو".
مردم می آیند و با حضورشان یادی میکنند از آن پیری که در آزادگی به سوی معبودش رفت , یاد میکنند از دختران و پسرانی که برای جرعه ای آزادی جانشان را از دست دادندا , یاد میکنند از زنان و مردانی که در زندانها و شکنجه گاهها درد میکشند زیرا نخواستند آزادگی و انسانیت خود را به ولایت بفروشند .

آری این چنین است که هنگامی که مردم سبز این خاک بیایند طومار ولایت و ولایت مداران زمانه را در هم میپیچد.

پس همه با هم آماده میشویم برای خروشمان چون ساعاتی بیش نمانده ....

۱ نظر:

خط شکن گفت...

حاضری تبادل ینک کنی ؟
http://mowjcamp-khatshekan.blogspot.com/

ارسال یک نظر